قلمرو تساهل و تسامح در نظر شهيد مطهرى

پدیدآوراسماعیل اسماعیلی

نشریهحوزه

شماره نشریه97

تاریخ انتشار1388/01/28

منبع مقاله

share 997 بازدید
قلمرو تساهل و تسامح در نظر شهيد مطهرى

اسماعيلى, اسماعيل

جايگاه تساهل و تسامح در فرهنگ اسلامى

اسلام اصل تساهل و تسامح را به معناى درست و دقيق آن, مى پذيرد و با بيانهاى گوناگون, پيروان خود را به تسامح نظرى , علمى و حتى اخلاقى سفارش مى كند. سيره عملى پيغمبر اكرم (ص) و امامان معصوم (ع) و سفارشهاى بسيار آنان, كه در روايات بازتاب يافته, به مدارا و مهرورزى با ديگران , شاهد اين سخن است .
پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد:
((ان الله تعالى رفيق يحب الرفق و يعطى عليه ما لا يعطى على العنف.))1
خداوند متعال, نرم و مهربان است و نرمى و مهربانى را دوست دارد و به آن چيزهايى مى دهد كه به درشتى و نامهربانى نمى دهد.
يا مى فرمايد:
((مداراه الناس نصف الايمان و الرفق بهم نصف العيش.))2
مداراى با مردم , نيمى از ايمان و نرمى و مهربانى با آنان نيمى از زندگى است .
يا مى فرمايد:
((ان الله امرنى بمداراه الناس كما امرنى باقامه الفرائض.))3
خداوند مرا به مداراى با مردم فرمان داده است , آن گونه كه به پا داشتن بايدها و واجبها فرمان داده است.
يا امام على (ع) مى فرمايد:
((سلامه الدين والدنيا فى مداراه الناسى))4 سلامتى دين و دنيا در مداراى با مردم است .
گويا شعر معروف حافظ كه سروده:
((آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا)) برگرفته از همين سخن اميرالموئمنين (ع) است.
سيره پيغمبر اكرم (ص) و امامان معصوم (ع) در برخورد و رفتار با ديگران و بر تابيدن انديشه هاى مخالفان و نگهداشت حقوق و آزادى عمل آنان, تا آن جا كه به اصول كلى و مصالح امت اسلامى زيانى نرساند, به روشنى گوياى همين واقعيت است. به عنوان مثال , وقتى نمايندگان جامعه نصاراى نجران در سال دهم هجرت در مدينه به حضور پيغمبر اكرم (ص) رسيدند , مورد احترام قرار گرفتند و پيامبر اكرم (ص) به آنان اجازه داد در مسجد مدينه مراسم عبادى خود را, كه وقت آن فرا رسيده بود, آزادانه بگزارند . آنان در حضور پيامبر و در حالى كه رو به مشرق, جانب بيت المقدس و درست در جهت خلاف قبله مسلمانان ايستاده بودند , بدون هيچ مزاحمتى مراسم عبادى خويش را به جا آوردند.5
نصاراى نجران با اين كه دعوت پيغمبر اكرم (ص) را در مورد پذيرفتن اسلام نپذيرفتند و از انجام مباهله كه در ابتدا خود آن را پذيرفته بودند, سرباز زدند, مسلمانان هيچ گونه برخورد ناگوار و آزار دهنده اى با آنان نداشتند و نجرانيان آزار دهنده اى با آنان نداشتند و نجرانيان آزادانه پيمان صلحى را با مسلمانان بستند كه براساس آن, تنها در برابر تعهد آنان به پرداخت مقدارى لباس و ابزار و ساز و برگ نظامى به مسلمانان كه در آن هنگام هر آن احتمال يورش كافران قريش به آنان مى رفت, امنيت جان ومال نجرانيان را مسلمانان پايندان شدند و نجرانيان اجازه يافتند آزادانه به ميان مسلمانان رفت و آمد كنند و مراسم دينى خود را بدون هيچ هراسى انجام دهند و در پناه اقتدار حكومت اسلامى , بدون اين كه به سپاه اسلام در بيايند و در كارزار شركت بجويند و يا مالياتى بيش از آنچه در پيمان نامه آمده, بپردازند , در امنيت كامل بزيند و جان و مال آنان از هرگونه برخورد و دستبرد در امان باشد.6
رفتار كريمانه پيامبر اكرم (ص) با نصاراى نجران و نگهداشت حقوق و احترام آنان در زمانى صورت مى گرفت كه حكومت اسلامى در مدينه پايه هاى اقتدار خويش را استوار ساخته بود و به راحتى مى توانست به قدرت شمشير همه آنان را از بين ببرد و يا با استفاده از ضعف و درماندگى نجرانيان, عرصه را بر آنان تنگ و مالياتهاى سنگينى ازآنان بگيرد و از مراسم عبادى ويژه جلوگيرى كند و جلوى رفت و آمد و كسب و كار آنان را در مدينه بگيرد.
نمونه ديگر, يهوديان پيرامون مدينه اند , كه سالها در كنار مسلمانان زندگى كردند و از رفتار مهرورزانه و رفق و مداراى مسلمانان برخوردار بودند و تا هنگامى كه پيمان شكنى نكردند و آشكارا به دسيسه و نيرنگ و خيانت نپرداختند, همچنان از عدالت و مهرورزى اسلامى بهره مند بودند و هيچ مسلمانى اجازه نداشت با آنان برخورد ناشايست داشته باشد و يا آنان را از حقوق اجتماعى خود محروم كند.
اين برخورد مهربانانه و انسان دوستانه اسلام كه از تسامح و تساهل اسلامى سرچشمه گرفته بود, تنها درباره پيروان اديان الهى و اهل كتاب نبود, بلكه كافران و مشركان نيز, تا هنگامى كه عليه مسلمانان , ترفندى ساز نكرده بودند , در امان بودند و مصون از هر آسيب و گزندى :
((لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين.))7
خداوند, شما را از دوستى آنان كه با شما در دين ستيز و دشمنى نكرده و شما را از ديارتان بيرون نرانده اند, باز نمى دارد , تا از آنان بيزارى بجوييد, بلكه با داد و انصاف رفتار كنيد كه خداوند مردم با داد و انصاف را دوست مى دارد.
به اين ترتيب, افزون بر اهل كتاب و پيروان اديان الهى, مشركان و كافران نيز, اگر سرجنگ با اسلام نداشته باشند و جامعه اسلامى و جان و مال و ناموس مسلمانان و كيان اسلامى از دستبرد آنان در امان باشد, از رحمت و عدالت و اسلام مى توانند برخوردار باشند و در پناه اسلام و حكومت اسلامى به زندگى خويش ادامه دهند.
اسلام به تعبير رسول اكرم , شريعت سمحه سهله است . در اين شريعت, به حكم اين كه ((سهله)) است , تكاليف دست و پاگير و شاق و حرج آميز وضع نشده است : ((ما جعل عليكم فى الدين من حرج))8 خدا در دين تنگنايى قرار نداده است و به حكم اين كه ((سمحه)) (باگذشت) است, هرجا كه انجام تكاليفى توام با مضيقه و در تنگنا واقع شدن گردد, آن تكليف ملغى مى شود.
سمحه سهله, بودن شريعت برگرفته از اين حديث معروف است كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود:
((لم يرسلنى الله بالرهبانيا ولكن بعثنى بالحنفيه السهله السمحه.))9
خداوند مرا به گوشه گيرى و انزوا برنينگيخته , بلكه به آيينى پاك و آسان و با گذشت برانگيخته است.
سمحه و سهله دو واژه معادل هم نيستند و همان گونه كه از معناى لغوى آنها استفاده مى شود, دو مدلول جداگانه دارند, ولى در كنار يكديگر و مكمل يكديگرند و بيانگر اين حقيقت كه شريعت اسلام سهل و آسان است و فوق توان انسان نيست . در عمل و رفتار و پياده كردن آنچه در متن دين آمده است , با مدارا و گذشت و سعه صدر برخورد مى كند. مضمون اين حديث با اندكى اختلاف , در منابع روايى اهل سنت هم آمده است .
برخورد به دور از تكلف و كريمانه اسلام با پيروان اديان ديگر و حتى با كافران و مشركان معاهد, امر پوشيده اى نيست. در حقيقت, برخورد خوب و رفتار مهربانانه و مداراگرايانه مسلمانان با غير مسلمانان, بويژه پس از پيروزى و چيرگى بر آنان را بياد يكى از انگيزه هاى مهم پيشرفت اسلام به شمار آورد.
در جريان فتح مكه, پيامبر اكرم تمام بديهاى قريش را در بيست سال دوران بعثت و دشمنيهاى فراوان آنان را با اسلام و مسلمانان ناديده گرفت و در كمال بزرگوارى و كرامت, هه را بخشيده و فرمود: ((اذهبوا انتم الطلقا))10 افزون بر آن, به مسلمانان دستور داد كه به هيچ روى, به آزار و اذيت و دشنام و بدگويى آنان نپردازند.
يهوديان خيبر, با آن كه پيمان شكنى كرده بودند و براى از بين بردن اسلام و ضربه زدن به مسلمانان در يك توطئه مشترك حركت هماهنگ با كافران قريش همداستان شده بودند, ولى با اين همه, پس از آن كه دژهاى استوار آنان به دست و نيروى سربازان اسلام فتح شد شكست خوردند و مسلمانان بر آنان چيره شدند, پيامبر اكرم (ص) مسلمانان را از اين كه بدون اجازه وارد خانه هاى آنها شوند و به زنان و فرزندان آنان ستم روا بدارند, باز داشت.
همچنين در زمان خليفه دوم كه بخشهاى گسترده اى از سرزمين ايران به دست مسلمانان فتح گرديد و در عمل, ايران در قلمرو حاكميت اسلام قرار گرفت, بر خلاف كينه توزيهاى شمارى از مستشرقان, نه تنها مردم ايران هيچ گونه آزار و شكنجه از مسلمانان فاتح نديدند, و هيچ كس آنان را وادار به پذيرش اسلام نكرد, بلكه به گونه بى سابقه اى مهربانانه در زير چتر حمايتى اسلام قرار گرفتند و حتى خود ايرانيان, چنان شيفته رفتار و كردار و منش مسلمانان شده بودند كه در گسترش قلمرو نفوذ و حاكميت اسلام مدد مى رساندند. بسيارى از مردم با اين كه هنوز به اسلام نگرويده بودند, در پناه دولت اسلامى در كمال آسايش و امنيت زندگى مى كردند و به گفته مسعودى در مروج الذهب, پس از حدود سه قرن, هنوز آتشكده هاى فراوانى در جاى جاى ايران به چشم مى خورد و زرتشتيان, بدون دغدغه و هراس و در پرتو مهربانى و مهرورزى مسلمانان, به مراسم دينى خويش مى پرداختند.
قرارداد همزيستى مسالمتآميز با اهل كتاب در زمان پيامبر اكرم در مدينه, مدارا ومهربانى با اسيران جنگ بدر و جريان صلح حديبيه و نيز رفتار كريمانه اميرالموئمنين (ع) با پيروان اديان ديگر نمونه هاى ديگرى از برخورد شريعت سمحه سهله با غير مسلمانان است .
نمونه هاى سماحت اسلامى
حضرت امير (ع) در دوران حكومت, روزى از كوچه اى مى گذشت كه پيرمردى را ديد, دريوزگى مى كند. پرسيد, كيست و چرا گدايى مى كند؟
گفتند: مولى, پير مرد نصرانى است كه از كار افتاده و اكنون براى گذران زندگى, به گدايى روى آورده است .
حضرت فرمود:
((عجب, تا وقتى كه توانايى داشت از او كار كشيديد و اكنون او را به حال خود گذاشته ايد: سوابق اين مرد حكايت مى كند كه در مدتى كه توانايى داشته كار كرده و خدمت انجام داده است, بنابراين بر عهده حكومت و اجتماع است كه تا زنده است او را تكفل كند. برويد از بيت المال به او مستمرى بدهيد.))11
اين روايت, به خوبى بيانگر نوع نگرش حكومت اسلامى و رفتار كريمانه و سماحت منشانه اسلام با پيروان اهل كتاب است كه در پناه دولت اسلامى زندگى مى كنند.
در روزگار امام صادق (ع) و در آغاز دوره خلافت عباسيان, نحله ها و رشته هاى كلامى و فلسفى زيادى به وجود آمده بود و عقايد گوناگون و گاه بسيار ناسازگار و مخالف يكديگر وجود داشت و صاحبان عقايد, در يك فضا و محيط به دور از تنش, در كنار هم مى زيستند و هر كس از عقيده و مرام خود دفاع مى كرد. حكومت بنى عباس هم, تا آن جا كه به سياسيت برخورد نداشت, آزادى عقيده را محترم مى شمرد; آزادى عقيده را محترم مى شمرد; از اين روى, دانشمندان غير مسلمان و حتى دهريان وماديان را كه در آن وقت به نام زنادقه خوانده مى شدند, آزادانه عقايد خويش را باز مى گفتند.
مناظره امام صادق (ع) با گروهى زاهد مسلك و متصوفه: اين گروه با برداشت نادرستى از زهد و قناعت اسلامى همه چيز را برخود حرام كرده بودند و از نعمتهاى الهى به كم ترين آن بسنده مى كردند و از همين رهگذر, به روش و منش امام در زندگى و چگونگى لباس پوشيدن وى خرده مى گرفتند و امام مهربانانه و با خوش رويى و خلق نيكو و منش بزرگوارانه, به آنان پاسخ مى داد.
روشن است كه اين داستانها, بويژه مناظره امام صادق (ع) با صاحبان آرا و انديشه هاى باطل و رفتارى كريمانه و از روى مدارا و سعه صدر با آنان, به خوبى نشانگر ارزش مندى و اهميت تساهل و تسامح در فرهنگ اسلامى است .
شهيد مطهرى, غير از داستانهاى مورد اشاره, داستانهاى ديگرى نيز زير عنوان: مسلمان و كتابى, امام باقر و مرد مسيحى, مسيحى و زره على, تازه مسلمان, سلام يهود, در ظله بنى ساعده, دوستى كه بريده شد و... در داستان راستان آورده كه همگى آنها بيانگر نوع نگرش و رفتار امامان معصوم (ع) و مسلمانان با غير مسلمانان است كه از همان آسان گيرى كه اسلام به آن سفارش كرده, سرچشمه مى گيرد.

عدالت و تسامح

عدالت زمينه ساز تسامح است و مكتبى كه به عدالت ارج نهد داراى احكامى متعادل و سهل خواهد بود و احكام عادلانه تسامحى را در سطح زندگى بوجود مىآورند با مراجعه اى به احكام اسلامى و متون دينى بيانگر اهميت عدالت در اين دين است .
عدالت, از مهترين و برجسته ترين و والاترين پايه ها و استوانه هاى ارزشى و انسانى اسلام به شمار مى رود. عنصر عدالت از چنان اهميت و والايى در اسلام برخوردار است كه به عنوان مهم ترين هدف بعثت انبيا ياد شده است: ((ليقوم الناس بالقسط)) 12اجراى عدالت به معناى گسترده آن و در همه زمينه هاى: سياسى, اجتماعى, اقتصادى و قضايى هيچ گاه ويژه مسلمانان نيست. هر جا اسلام حاكم شود, بايد اين ستون و ركن مهم را بر فرازد و به گونه اى مشى كند كه همگان, چه مسلمان و چه غير مسلمان در پناه اسلام, به آسانى بتوانند از اين خوان گسترده بهره برند:
((يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهدا بالقسط و لايجرمنكم شنآن قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى و اتقوا الله ان الله خبير بما تعملون.))13
اى ايمان آوردندگان, براى خدا قيام كنيد و از روى عدالت شهادت بدهيد. دشمنى كه با ديگران داريد نبايد شما را وادارد كه با آنان به عدالت رفتار نكنيد. با آنان به عدالت رفتار كنيد كه آن به تقوى نزديك تر است و از خدا بپرهيزيد و متقى باشيد كه خدا به آنچه مى كنيد, آگاه است .
گويا منظور از ديگران, كفار قريش هستند كه با مسلمانان دشمنى و كينه ورزى داشتند, با اين حال, مسلمانان به حكم آيه مباركه مكلف بودند كه با آنان نيز به عدالت رفتار كنند و اين اصل مهم اسلامى را در حق آنان نيز به كار گيرند. توجه انسان به اصول انسانيت و پافشارى بر برقرارى عدالت و بهره مندى پيروان اديان ديگر و حتى كافران و مشركان از حمايت اسلامى, نقش بسيار مهمى در پيشرفت اسلام در قرنهاى نخست داشته است. مورخ معروف غربى و يل دورانت با اعتراف به اين كه اسلام قرنها در همه عرصه ها پيشتاز بوده مى نويسد:
((اسلام, طى پنج قرن از سال 81 هجرى تا 597 هجرى, از لحاظ نيرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نيك و تكامل سطح زندگى و قوانين منصفانه انسانى و تساهل دينى (احترام به عقايد و افكار ديگران) و ادبيات و تحقيق علمى و علوم و طب و فلسفه پيشاهنگ جهان بود.))14
سياست اسلام, در پديد آوردن رابطه با غير مسلمانان كه سر ستيز و جنگ با مسلمانان نداشته باشند و از فتنه گرى و تجاوز بپرهيزند, بر پايه صلح و دوستى و عدالت بنا شده, است. از اين روى, اسلام همان طورى كه مسلمانان را از بى عدالتى و ستم بر يكديگر در عرصه هاى گوناگون اجتماعى و فردى باز داشته است, آنان را از بى عدالتى درباره غير مسلمانان پرهيز داده است. امام سجاد (ع) در ضمن بيان حقوق مختلفى كه تك تك افراد جامعه بر يكديگر دراند, به حقوق اهل كتاب و كسانى كه برابر پيمان در كنار مسلمانان مى زيند نيز, اشاره كرده و نگهداشت آن را واجب شمرده است. سپس به حديثى از پيامبر اكرم اشاره كرده كه فرمود:
((من ظلم معاهداً كنت خصمه.))15
هر كس به غير مسلمانى كه در عهد و پيمان اسلام و ذمه حكومت اسلامى زندگى مى كند, ستم روا دارد, من دشمن او هستم.
در قرآن مجيد, عامل پيدايش اختلاف بين امتها, بى عدالتى و تجاوزگرى معرفى شده است. از اين روى به پيامبر اكرم (ص) دستور داده شده كه اعلام بدارد:
((و امرت لاعد بينكم الله ربنا و ربكم, لنا اعمالنا و لكم اعمالكم, لاحجه بيننا و بينكم الله يجمع بيننا واليه المصير.))16
مامورم در ميان شما به عدالت رفتار كنم. خداوند پروردگار ما و شماست. نتيجه اعمال ما از آن ما و نتيجه كارهاى شما از آن شماست. دشمنى شخصى در ميان ما نيست و خداوند ما و شما را در يك جا گرد مىآورد و بازگشت همه به سوى اوست .
اين گونه نيست كه اهل كتاب با هم اختلافى نداشته باشند و يكديگر را به راحتى برتابند, بلكه آنها نيز, بيش تر درگير مبارزه با يكديگراند. حتى پيروان مسيح و يهود, از مجموعه آموزهاى دينى خودشان, تنها آنچه را با هواها و خواسته هاى نفسانى و هدفهاى آنان بيشتر هماهنگ است, مى پذيرند و به باقى توجه چندانى ندارند. به عنوان مثال: با اين كه كم و بيش, در همه اديان الهى از ستم و بيداد نهى شده است, ولى پيروان آنها از كنار آن مى گذرند و به نگهداشت عدالت در زندگى اجتماعى و پرهيز از ستم توجهى ندارند. اين در حالى است كه اسلام مسلمانان را وا مى دارد كه در صورت نگهداشت شرايط ذمه و پيمان, با پيروان اديان ديگر به عدالت رفتار كنند و از هرگونه دست اندازى به حقوق آنان بپرهيزند.

انسان دوستى در اسلام

از جايگاه نگرش اسلام به انسان و پاسداشت حريم انسانيت نيز مى توان به موضوع تساهل و تسامح نگريست. با چشم پوشى اززاويه ها وجهتهاى ديگر, انسانيت انسان از ديدگاه اسلام يك ارزش است و اسلام بر همين اساس, پاسدارى از حقوق انسان را لازم مى شمارد.
امير الموئمنين (ع) در عهدنامه مالك اشتر مى فرمايد:
((و اشعر قلبك الرحمه للرعيه و المحبه لهم و اللطف بهم ولا تكونن عليهم سبعاً ضارياً تغتنم اكلهم فانهم صنفان اما اخ لك فى الدين او نظير لك فى الخلق.))17
مهربانى بر رعيت را براى دل خود پوششى گردان و دوستى ورزيدن با آنان را و مهربانى كردن با همگان و مباش همچو جانورى شكارى كه خوردنشان را غنيمت شمارى. چه رعيت دو دسته اند:
دسته اى برادر دينى تواند, و دسته ديگر در آفرينش با تو همانند.
از ديدگاه اسلام انسان دوستى يك اصل است و انسانها را بايد دوست داشت, ولى انسان را در مسير انسانيت بايد دوست داشت و در خلاف مسير آن خير. بر اين اساس, اگر فردى بر ضد مسير انسانيت است و در حقيقت خارى است بر سر راه انسانها و بايد اين خار و اين مانع را از سر راه انسانيت برداشت .

دانش خواهى و تسامح

در زمينه گسترش علوم و دست يافت مسلمانان به دانشهاى گوناگون نيز, اسلام با روحيه اى باز و با تكيه بر اصل تساهل و تسامح, عالى ترين زمينه ها را براى رشد دانشها فراهم كرده است. آيات و روايات فراوانى وجود دارد كه در آنها مسلمانان به فراگيرى دانش فرا خوانده شده اند. حتى در اين آيات و روايات, از آنان خواسته شده اگر فراگيرى دانش در گروه فرو رفتن به گردابها و مراجعه به كافران و مشركان است, در فراگيرى آن درنگ نكنند, امام اميرالموئمنين (ع) مى فرمايد:
((... الحكمه ضاله الموئمنين فاطلبوها و لو عند المشرك....))18
حكمت گمشده موئمن است, پس بجوييد آن را, هر چند در نزد مشركان بشاد.
امام صادق (ع) مى فرمايد:
((اطلبوا العلم ولوبخوض اللجج و شق المهج.))19
به جست و جوى دانش برخيزيد, هر چند بار فرو رفتن در گردابها و در خطر افتادن جانها همراه باشد.
در پرتو تسامح و تساهل دينى و برخورد كريمانه مسلمانان با غير مسلمانان در صدر اسلام, رشد دانشها به مرز شگفت انگيزى رسيد و جامعه اسلامى در اوج اعتلاى علمى قرار گرفت و مسيحيان و يهوديان و پيروان اديان ديگر نيز, آزادانه در اين نشاط علمى سهيم بودند.

مرز تساهل دينى

بايد توجه داشت كه حوزه به كار بستن تسامح و تساهل دينى جايى است كه در چهارچوب اصول و ارزشهاى اسلامى و حفظ مصالح اسلام و جامعه اسلامى صورت گيرد و رفتار و برخورد غير مسلمانان به گونه اى باشد كه درخور برتابيدن و پذيرفتنى باشد. بيرون از اين قلمرو و در صورتى كه بخواهد به ارزشهاى اسلامى خدشه وارد آيد و يا تسامح و تساهل راهى براى رواج بى بند و بارى باشد, ديگر جاى تسامح و تساهل نيست; بلكه جاى امر به معروف و نهى از منكر و واكنش در برابر منحرفان است. تساهلى كه امروز درجامعه هاى غربى رايج است و برداشتى كه امروز, شمارى از روشنفكران در كشورهاى اسلامى از آن دارند, با آنچه مورد نظر رهبران اسلامى است, به كلى فرق دارد.
هر جا كه امر ناپسند و ضد ارزش در عرصه فرهنگ و اجتماع رخ مى نمايد, از سوى هر گروه و فردى باشد, بايد جلوى آن را گرفت. تساهل و مدارا در برابر كار خلاف, بى بند و بارى و فساد, معنى ندارد. همچنين تساهل در برابر كسانى كه به اساس نظام اسلامى و پايه و اركان آن خدشه وارد مى سازند و يورش مى برند و با انگيزه هاى شيطانى, برآنند ذهن و فكر مردم را خراب و بنيه هاى اعتقادى را سست كنند, ضد ارزش است و بايد با آن به ستيز برخاست .
پيغمبر اكرم (ص) كه خود را آورنده شريعت سمحه سهله معرفى مى كند و نه تنها با موئمنان كه با پيروان ديگر اديان توحيدى و حتى بسيارى از مشركان كفار به نرمى و ازسر رفق و مدارا و باگذشت رفتار مى كرد در برابر مخالفان و دشمنان و كسانى كه با اسلام و به قوانين و آيينها و آنچه در دين الهى, مقدس شمرده شد, برخورد مى كرد. به اصطلاح ((اشدا على الكفار رجما بينهم))20بود. با موئمنان به نرمى و مهربانى رفتار مى كرد, ولى در برابر دشمنان و كافران كينه توز سرسختانه ايستادگى مى كرد.
در نظام اسلامى, توجه به ارزشها و احترام به آن يك اصل است و به طور طبيعى سياسيت تساهل و تسامح در هر عرصه اى باشد بايد با حفظ اين اصل, سامان پذيرد. اگر خداى نخواسته با اثر پذيرى از بازيهاى سياسى و انديشه هاى مسموم و كينه ورزانه و سخنان رنگارنگ جامعه هاى غربى, بدون حساب و كتاب و بيرون از چهارچوبه اصول و ارزشهاى اسلام, به آن دامن زده شود, نتيجه اش جز گسترش بى بند و بارى و هرج و مرج اخلاقى در پى نخواهد داشت .
بر اين اساس, به كارگيرى سياست تساهل و تسامح, اگر درست و با حفظ اصول و ارزشها صورت گيرد, آثار ارزشمندى را در پى دارد, ولى اگر تعريف مناسبى از آن ارائه نگردد و با بوده و هست جامعه اسلامى ساز وارى نداشته باشد, به امر ضد ارزشى دگر خواهد شد كه به مرور ارزشها را به پاى ميز محاكمه خواهد كشاند. همچنانكه اگر با اثر پذيرى از هياهوهاى تبليغاتى و در بازار آشفته سياست, از تسامح و تساهل دينى به عنوان حربه و عاملى توجيه كننده براى حركتها و تلاشهاى ضد ارزشى استفاده گردد, بى گمان, به ضعف شديد اصول ارزشى و اعتقادى مى انجامد و بنياد معنويات را سست مى كند و در كنار, پاره اى آثار مثبت, پيامدهاى ناگوار فراوانى را به بار مىآورد. به ديگر سخن, تساهل با آزادگذارى فرق دارد و نبايد آنچه امروز در جهان غرب به عنوان آزادى جريان دارد كه از ويژگيهاى بارز نسبى گرايى اخلاقى و بى تفاوتى نيست به ارزشها و معنويات است, به عنوان تساهل و تسامح دينى به جامعه هاى گوناگون اسلامى راه يابد.

نرمى در عين درشتى و استوارى

در باب تساهل و تسامح اين نكته را نيز بايد در نظر داشت كه آسان گرى و برخورد نرم و مدارا گرايانه در اسلام, گرچه پسنديده و مورد سفارش بزرگان دين است و سيره و منش پيغمبر اكرم(ص) و امامان معصوم (ع) روشنگر و تاييد كننده آن است, با اين حال, وقتى پاس ناسازگارى با حدود و قانونهاى الهى به ميان آيد, نه تنها ديگر پسنديده نيست كه به سختى و درشتى بايد در برابر آن ايستاد و بدون هيچ گونه چشم پوشى بر اجراى حدود الهى و حفظ والاييها و بايستهاى دينى پاى فشرد. در حقيقت حفظ مصالح اسلام و نظام اسلامى و احكام مسلم و ضرورى دين, حد و مرز و خط قرمز روا مدارى و تساهل و تسامح است. پيغمبر اكرم (ص) با اين كه با مخالفان و دشمنان بيش ترين مدارا را مى كرد و حسن خلق و سعه صدر و نرمى وملايمت و گذاشت و بزرگوارى وى بى نياز او توضيح است, ولى بر سر اصول هيچ گاه كوتاه نمىآمد و حاضر نبود ذره اى از احكام و حدود الهى, به خاطر مصلحت انديشى جارى نشود:
((پيغمبر اكرم ص) در مسائل فردى و شخصى و آنچه مربوط به شخص خودش بود, نرم و ملايم و باگذشت بود. گذشتهاى بزرگ و تاريخى اش, يكى از علل پيشرفتش بود; اما در مسائل اصولى و عمومى آن جا كه حريم قانون بود, سختى و صلابت نشان مى داد و ديگر جاى گذشت نمى دانست. پس از فتح مكه و پيروزى بر قريش, تمام بديهايى كه قريش در طول بيست سال نسبت به خود او مرتكب شده بودند, ناديده گرفت و همه را يك جا بخشيد توبه قاتل عموى محبوبش حمزه را پذيرفت. اما در همان فتح مكه, زنى از بنى مخزوم مرتكب سرقت شده بود و جرمش محرز گرديد, خاندان آن زن كه از اشراف قريش بودند و اجراى حد سرقت را توهين به خود تلقى مى كردند, سخت به تكاپو افتادند كه رسول خدا از اجراى حد صرف نظر كند.
بعضى ازمحترمين صحابه را به شفاعت برانگيختند, رنگ رسول خدا از خشم بر افروخته شد و گفت چه جاى شفاعت است؟ مگر قانون خدا را مى توان به خاطر افراد تعطيل كرد؟ هنگام عصر آن روز, در ميان جمع سخنرانى كرد و گفت: ((اقوام و ملل پيشين, از آن جهت سقوط كردند و منقرض شدند كه در اجراى قانون خدا تبعيض مى كردند. هرگاه يكى از اقويا و زيردستان مرتكب جرم مى شد معاف مى شد, مجازات مى گشت سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست, در اجراى (عدل) درباره هيچ كس سستى نمى كنم, هر چند از نزديك ترين خويشاوندان خودم باشد.))21
در مكتب اسلام به همان اندازه كه تساهل و مدارا سفارش شده است, پافشارى در اجراى آيينها و قانونها و شدت عمل در برخورد با دشمنان و مخالفان هم سفارش شده است. هم تسامح و تساهل خوب و لازم است و هم درشتى و پافشارى در اجراى قانونها و آيينها. ولى هيچ كدام مطلق نيست و هر كدام در جاى خود خوب و به همان مقدار لازم, پسنديده است. خشونت و سخت گيرى در جاى تسامح همان اندازه زشت و ناپسند است كه تسامح در جايى كه شدت عمل و درشتى لازم است .
اميرالموئمنين (ع) در ستايش پيغمبر اكرم مى فرمايد:
((طبيب دوار بطبه قد احكم مراهمه و احمى مواسمه. يضع ذلك حيث الحاجه اليه من قلوب عمى و آذان صم و السنه بكم.))22
طبيبى كه بر سر بيماران گردان است و مرهم او بيمارى را بهترين درمان ـ و آنجا كه دارو سودى ندهد ـ داغ او سوزان. آن را به هنگام حاجت بر دلهايى نهد كه از ـ ديدن حقيقت ـ نابيناست و گوشهايى كه ناشنواست و زبانهايى كه ناگوياست.
در اين مدح و ستايش و بيان ويژگيهاى رخشنده پيامبر اكرم (ص) در انجام رسالت خويش, به پزشكى همانند شده است كه براى درمان بيماران گاه بر زخم آنها مرهم مى گذارد و گاه كه بيمارى شديد است و مرهم گذارى و گاه كه بيمارى شديد است است و مرهم گذارى, سودى ندارد, با چاقوى جراحى آن را مى كشافد جراحى مى كند و يا بر آن داغ مى نهد. در جايى كه زخم بيمار با گذاشتن مرهم بهبود مى يابد, ديگر جراحى موردى ندارد و به طور طبيعى كارى نادرست است, ولى اگر مرهم سود نبخشد, بايد زخم جراحى شود و مرهم گذاشتن بر آن, كارى است, نادرست و بيهوده استاد شهيد مرتضى مطهرى با اشاره اين سخن اميرالموئمنين در مورد پيغمبر اكرم مى نويسد:
((مقصود اين است كه پيغمبر دو گونه عمل مى كرد يك نوع عمل پيغمبر مهربانى و لطف بود. اول هم ((احكم مراهمه)) را ذكر مى كند يعنى عمل اول پيغمبر هميشه لطف و مهربانى بود ابتدا از راه لطف و مهربانى بود ابتدا از راه لطف و مهربانى معالجه مى كرد با منكرات و مفاسد مبازه مى كرد; اما اگر به مرحله اى مى رسيد كه ديگر لطف و مهربانى و احسان و نيكى سود نمى بخشيد, آنها را به حال خود نمى گذاشت, اين جا بود كه وارد عمل جراحى و داغ كردن مى شد. هم مرهمهاى خود را بسيار محكم و موئثر انتخاب مى كرد و هم آن جا كه پاى داغ كردن و جراحى در ميان بود, عميق داغ مى كرد و قاطع جراحى مى نمود.))23
بنابراين, در عين نرمى, رفتار از روى تسامح و تساهل, درشتى و سخت گيرى هم لازم است. وقتى مدارا سوديندارد و يا پاى مخالفت با اساس دين و بايسته و احكامى كه آشكارا شاكله دين را تشكيل مى دهند در ميان است, گذشت و تسامح و به نرمى رفتار كردن معنى ندارد و نه تنها اثرى نمى بخشد كه چه بسا خلافكارى را جرى و گستاخ نمايد و بيمارى را تشديد كند. در نظر اسلام گناه و فساد, سد راه كمال است و جامعه را از دستيابى به هدفهاى متعالى باز مى دارد و بايد اين گونه باز دارنده ها از سر راه برداشته شوند. در مرتبه اول بايد با مدارا و نرمى و ملايمت و سعه صدر به رويارويى با آن پرداخت و در مرتبه دوم و ثمربخش نبودن تذكر و تساهل و تسامح, بايد به مبارزه با اين پديده زشت پرداخت و از بايسته ها و ضروريهاى دين كه لازمه يك زندگى مسالمتآميز است, دفاع كرد.

پی نوشت ها:

1ـ نهج الفصاحه, گردآورى ابوالقاسم پاينده 142/, ح شماره 2735.
2ـ همان 566/, ح 2735.
3ـ همان 136/, ح 677.
4ـ شرح غرر و درآمدى, آقا جمال خوانسارى, به تصحيح جلال الدين محدث ارموى, ج 140/4.
5ـ فروغ ابديت, جعفر سبحانى, ج 432/2.
6ـ همان 438/.
7ـ ممتحنه آيه 9.
8ـ حج آيه 78.
9ـ كافى, محمد بن يعقوب كلينى, ج 494/5, دارالتعارف, بيروت.
10ـ تاريخ يعقوبى, ج 60/2, دارصادر, بيروت.
11ـ مجموعه آثار شهيد مطهرى ج 478/18.
12ـ حديد آيه 25.
13ـ مائده آيه 8.
14ـ مجموعه آثار شهيد مطهرى, ج 349/1, به نقل از ((تاريخ تمدن ويل دورانت)) ج 317/11.
15ـ شرح رساله الحقوق, سيد على قبانچى 571/2, اسماعيليان.
16ـ شوراى آيه 15.
17ـ نهج البلاغه, نامه 53.
18ـ الحياه, حكيمى, ج 40/1.
19ـ سيرى در سيره ائمه اطهار 161/.
20ـ فتح, آيه 29.
21ـ وحى و نبوت 239/.
22ـ نهج البلاغه خطبه 108/.
23ـ مجموعه آثار شهيد مطهرى, ج 248/17.

مقالات مشابه

تساهل و مدارا در قرآن

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهحسین فرزانه‌پور, محمد بخشایی‌زاده

مهفوم التسامح الدینی و ساحاته

نام نشریهرسالة التقریب

نام نویسندهمحمدرضا رضوان طلب

التسامح فی الاسلام

نام نشریهالازهر

نام نویسندهابوالاعلی المودودی

تساهل و تسامح از منظر دين

نام نویسندهمحمد فولادی

قلمرو مدارا و خشونت در اسلام

نام نشریهتحقیقات اسلامی

نام نویسندهلیلا صادقی

آسانى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمدحسن زمانی

تسامح و تساهل در نگرش قرآن

نام نویسندهخلیل منصوری